تحقیقات اخیر نشان داده است که درد اسکلتی عضلانی مزمن تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله وضعیت اجتماعی-اقتصادی، سیگار کشیدن، ترس از حرکت و فقدان شبکه های حمایتی قرار دارد. افرادی که از وضعیت اجتماعی-اقتصادی پایین تری برخوردار هستند، دو برابر بیشتر در معرض ابتلا به درد مزمن پس از آسیب دیدگی هستند.
این مطالعه خواستار تغییر در مدیریت درد مزمن است و بر نیاز به رویکردی جامع تر و مبتنی بر فرد تأکید می کند که علاوه بر توانبخشی فیزیکی، به عوامل روانشناختی و اجتماعی نیز بپردازد تا به طور مؤثر به تمام اقشار جامعه رسیدگی و از آنها حمایت کند.
تحقیقات جدید نشان می دهد که ایجاد درد اسکلتی عضلانی مزمن ممکن است تحت تأثیر عواملی مانند وضعیت اجتماعی-اقتصادی، ترس از حرکت، سیگار کشیدن و شبکه های حمایتی ضعیف باشد. پژوهشگران در یک بررسی سیستماتیک از شواهد موجود دریافتند که افراد با وضعیت اجتماعی-اقتصادی پایین تر، دو برابر بیشتر در معرض ابتلا به درد مزمن پس از آسیب دیدگی هستند
افرادی که ترکیبی از ویژگی ها از جمله سیگار کشیدن، سطح بالای درد در زمان آسیب دیدگی، ترس از حرکت، شبکه های حمایتی ضعیف تر، سطح پایین تحصیلات یا درآمد خانوار را داشته باشند، ممکن است هفت برابر بیشتر در معرض ابتلا به درد مزمن پس از آسیب دیدگی باشند.
نتایج این تحقیق در مجله PLOS One منتشر شده است. درد زمانی “حاد” توصیف می شود که برای مدت کوتاهی – هر چیزی که کمتر از سه ماه پس از آسیب اولیه طول بکشد – وجود داشته باشد. درد زمانی “مزمن” توصیف می شود که بیش از سه ماه پس از آسیب اولیه وجود داشته باشد.
درد اسکلتی عضلانی مزمن حدود 43 درصد از جمعیت انگلستان را تحت تاثیر قرار می دهد و بزرگترین علت ناتوانی در سراسر جهان است که اغلب برای سال های متمادی یا به طور نامحدود ادامه دارد. افراد مبتلا به درد مزمن اغلب کیفیت زندگی پایین تری را تجربه می کنند و همچنین بیشتر در معرض ابتلا به بیماری هایی مانند سرطان، بیماری های قلبی عروقی و دیابت قرار دارند.
رویکردهای درمانی فعلی و بینش های حاصل از تحقیق رویکردهای فعلی برای مدیریت درد مزمن بر توانبخشی فیزیکی در محل درد یا آسیب تمرکز دارند.
با این حال، فرآیند بهبود بدن معمولاً بیش از سه ماه طول نمی کشد، که نشان می دهد دلایل درد طولانی مدت پیچیده تر است
. نویسنده اصلی مایکل دان از دانشگاه بیرمنگام و بنیاد اعتماد خدمات بهداشتی ملی بیمارستان های سنت جورج، گفت: “هدف درد حاد تغییر رفتار برای محافظت از بدن در برابر آسیب است، اما درد مزمن به دلیل سیستم عصبی حساس شده ای که حتی پس از تکمیل فرآیند بهبود، تجربه درد ما را ادامه می دهد، ادامه می یابد.” محققان دریافتند که این فرآیند تحت تأثیر طیف وسیعی از عوامل روانشناختی و اجتماعی قرار دارد و بنابراین درمانی که فقط روی ناحیه آسیب دیده بدن تمرکز می کند، اغلب بی اثر است.
دان ادامه داد: “ویژگیهایی که ما شناسایی کردهایم، به ویژه به تجربیات فرد مرتبط هستند، نه نوع آسیب. به همین دلیل، رویکردهای درمان افراد مبتلا به آسیبهای اسکلتی عضلانی باید بیشتر بر فرد متمرکز باشد و بر سلامت زیستی، روانی-اجتماعی و اجتماعی گستردهتر تمرکز کند. به عبارت ساده، رویکردهای مراقبت بهداشتی فعلی به همه دلایلی که مردم بهتر نمی شوند، نمی پردازند.
” محققان همچنین به عوامل دیگری مرتبط با ایجاد درد مزمن مانند رضایت شغلی پایین، استرس و افسردگی اشاره کردند. این ویژگی ها با شواهدی با کیفیت پایین تر پشتیبانی می شوند، اما همچنین با وضعیت اجتماعی-اقتصادی پایین تر مرتبط هستند.
آقای دان گفت: «افراد با وضعیت اجتماعی-اقتصادی پایینتر، دو برابر بیشتر در معرض ابتلا به درد مزمن پس از آسیبدیدگی هستند. این نشان میدهد که رویکردهای مراقبت بهداشتی فعلی نه تنها ناکافی هستند، بلکه ممکن است تبعیضآمیز نیز باشند، زیرا رویکردهای مراقبت بهداشتی فعلی که بر روی ناحیه آسیبدیده بدن تمرکز میکنند، به سمت افرادی از اقشار با وضعیت اجتماعی-اقتصادی بالاتر که کمتر به احتمال زیاد این عوامل روانشناختی یا اجتماعی را تجربه میکنند، هدایت میشوند».
همچنین بخوانید:
- بحران خاموش سلامتی: تأثیر اجارهنشینی بر سلامتی انسان
- داشتن خواهر یا برادر بزرگتر میتواند خطر ابتلا به آرتریت را افزایش دهد!
- ما در چه سنی شادتر هستیم؟
مترجم: محمد صادق محمودی لرد
منبع